ساعت ۴ و نیم صبح به سمت فرودگاه حرکت کردیم و خیلی زود به فرودگاه گتویچ (دومین فرودگاه بزرگ بین المللی لندن) رسیدیم. نیازی به چک-این نداشتیم، چون آنلاین همه کارها را انجام داده بودیم. فقط چون من پاسپورتم ایرانی هست رفتم روی سکوی ایرلاین که «ویزا چک» را انجام دهم، اما به من گفتند نیازی نیست در زمان «بوردینگ» می توانی انجام دهی (زمانی که سوار هواپیما می شوی) و برونو هم که ایتالیایی است و هیچ مشکلی برای سفر بدون ویزا ندارد.
از آنجا که در بریتانیا در زمان خروج پاسپورتها را چک نمیکند و گیت پاسپورت کنترل ندارد، ما به قسمت بوردینگ رسیدیم. وقت زیاد داشتیم برای همین جشن با هم بودنمان را با یک صبحانه خوشمزه در یکی از رستورانهای فرودگاه آغاز کردیم و با حرف زدن زمان را گذراندیم.
لحظه سوار شدن به هواپیما پاسپورتها را درآوردیم که نشان دهیم، چون ویزای من باید چک میشد من جلو رفتم اما وقتی پاسپورتهایمان را در آوردم متوجه شدم پاسپورت را اشتباه آوردم و خبری از ویزا نیست. (زمانی که من ویزا گرفتم پاسپورتم تاریخ اعتبارش بعد از مدتی تمام شده بود، اما ویزای من همچنان اعتبار داشت، برای همین من هم باید پاسپورت قدیمی که ویزا در آن هست و هم پاسپورت جدید که اعتبار دارد را همراه داشته باشم، اما در آن روز اشتباها پاسپورت جدید و یکی از پاسپورتهای خیلی قدیمیام همراهم بود.)
لحظه خیلی سختی بود، داشتم از صف خارج می شدم که خانمی که پاسپورت را چک می کرد گفت بذار بپرسم که می شود بدون ویزا سفر کنی یا نه! من جواب را می دانستم با پاسپورت ایرانی نمیشه بدون ویزا به منطقه شینگن سفر کرد، اما مانع نشدم و بی سیم زد و پرسید و مسلما جواب «نه» بود.
فردی از خدمه فرودگاه به دنبال ما آمد چون از لحاظ قانونی ما از مرز خارج شده بودیم و برای برگشت باید پاسپورتمان چک میشد. مشکل اینجا بود که من پاسپورتی که ویزا داشت را خانه جا گذاشته بودم. صادقانه بگویم که در آن لحظه دعا می کردم پلیس بگوید چون ویزا نداری نمی توانی وارد شوی و باید یک نیروی پلیس با تو بفرستیم به خانه تا ویزا را نشان بدهی، چون از فرودگاه تا خانه رفتن کار سختی بود. اما متاسفانه اینگونه نشد و ما در مرز توضیح دادیم دلیل جا ماندن از پرواز جا گذاشتن ویزا بود و بدون هیچ مشکلی رد شدیم. و بلیط پرواز بعدی همان روز به آمستردام (Amsterdam) که ساعت ۲ بود را خریدیم.
برونو در فرودگاه با وسایل ماند و من به خانه رفتم و پاسپورتم را برداشتم و به سمت فرودگاه راه افتادم. هوا خیلی سرد بود و مسیر خیلی خسته کننده و استرس زا. اما بلاخره ما ساعت ۲ از لندن (London) به سمت آمستردام پرواز کردیم و به شهر مقصد رسیدیم.
در آن روز تا به هتل رسیدیم وسایل ها را گذاشتیم و برای رفتن به رستوران آماده شدیم اما سرما در وجود من رخنه کرده بود و خستگی و استرس کمی حس شاد بودن را از من گرفته بود. برای همین وقتی به رستوران رفتیم به جای غذای خیلی خوشمره من فقط سوپ سفارش دادم و برونو هم یک غذای خیلی ساده و سبک چون او هم خیلی رمق نداشت. اما با همان بی رمقی به اتفاقی که افتاده بود کلی خندیدیم.
آمستردام، شهری که در یک سوی آن کلوپها و بارهایی وجود دارند که مواد مخدر به مشتری عرضه می کنند و در طرف دیگر آن بازار گلها قرار دارد، اما تمیزی و نظم این شهر بی نظیر است
روز دوم در آمستردام (Amsterdam)
زمستان خیلی فصل مناسبی برای سفر به کشورهای اروپایی نیست، چون سرما و باد می تواند خیلی آزار دهنده باشد، اما با این حال ما آمستردام بودیم و می خواستیم شهر را ببینیم. برای گشت زدن در پایتخت هلند (Netherland) می توانید دوچرخه اجاره کنید یا کارت سفر درون شهری بگیرید. کارت سفر را بر حسب زمانی که در شهر هستید میتوانید بخرید. ما کارت ۷۲ ساعته خریدیم و با این کارت میتوانید از هر وسیله نقلیه عمومی از جمله ترم یا اتوبوس و … استفاده کنید. آمستردام بهترین و امن ترین شهر برای دوچرخه سواران است. اگر پیاده قدم می زنید حتما دقت کنید که در مسیر دوچرخه سواران نباشید.
یکی از مکانهای دیدنی آمستردام (Amsterdam) خانه موزه ای است که برای بسیاری از مردم جهان شناخته شده است، خانه آنه فرانک در آمستردام (Amsterdam)، پایتخت هلند است، آنه فرانک دختر یهودی، به همراه خانواده اش ۲۵ ماه در طول اشغال هلند توسط آلمان نازی در جنگ جهانی دوم در این خانه به طور مخفیانه زندگی کرد تا روزی که مخفیگاه آن ها فاش شد و بعد از دستگیری به اردوگاه اجباری فرستاده شد. آنه، دو سال قبل از مرگ خود، یعنی در سالروز تولد ۱۳ سالگی اش، دفترچه ای هدیه گرفت که در آن خاطرات زندگی مخفیانه اش را به ثبت رساند. آنه فرانک چند روز پس از مرگ خواهرش مارگوت فرانک و هفت ماه بعد از دستگیریشان در سن ۱۵ سالگی بر اثر بیماری حصبه در اردوگاه "مرگ برگن بلزن" درگذشت.
از آنجا که آنه فرانک خاطرات خود را با جزییات نوشته است، در هر اتاق که وارد شوید خاطرهای از او را مییابید. اتاقهای این خانه موزه تاریک و پنجرههای آن مثل همان زمان با روزنامه پوشیده شدهاند.
دفترچه خاطرات او بعد از مرگش به صورت کتاب منتشر شد و تاکنون به زبان های مختلف دنیا از جمله زبان فارسی منتشر شده است و داستان آنه فرانک و مخفیگاه آن ها داستان برخی از فیلم ها و تئاترها بوده است.
نمای بیرونی خانه موزه «آنه فرانک» در آمستردام. در داخل خانه موزه، عکاسی ممنوع است.
روز سوم در آمستردام (Amsterdam)
ما روز سوم را با دو دوستی که ساکن هلند بود گذراندیم و اینبار بدون هیچ مشکلی به خانه یعنی لندن برگشتیم تا آماده جشن گرفتن سال نو شویم.